ترانهترانه، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

ترانه هستی من

ترانه خانم در سه سال و دوماه

سلام به ترانه گل ما شهریور 1394 دختر گلم الان دوماهه کلاس ژیمناستیک میری دفعه اول که کلاس گذاشتمت رفتی توی کلاس و تا آخرش بیرون نیومدی قربون دختر گلم بشم هر وقت یواشکی نگاه میکردم داشتی ورزش میکردی دخترم با اون دست و پاهای کوچولوت خیلی قشنگ حرکات ورزشی رو انجام میدادی یه جاهایی هم نمی تونستی خوب حرکات رو انجام بدی و لی سعی میکردی .... ترانه عزیزم الان تا 12 می تونی بشماری و 12 تا رنگ مداد رنگی رو هم یادگرفتی ... دخترم عاشق رنگ صورتی هستی همیشه و همه جا رنگ صورتی رو انتخاب میکنی مثلا تو پارک یه اسباب بازی هست بچه ها بهش میگن جرخ و فلک 4 تا صندلی داره و می چرخه تو همیشه فقط روی صندلی صورتی میشینی .... عزیزم به تخم مرغ میگه تخم ا...
28 مهر 1394

دریا

سلام به عسل طلای مامان و بابا مرداد 1394 رفتیم شمال و توی اون یک هفته تو حسابی بهت خوش گذشت هر روز رفتیم دریا و تو حسابی آب بازی کردی برات تیوپ صورتی خریده بودیم البته خودت انتخابش کرده بودی  از وقتی تیوپ رو خریدیم تو توی آب نیومدی کنار آب واسه خودت با تیوپ بازی میکردی  قربون دختر گلم امسال حسابی آب بازی کردی و اینقدر بهت خوش گذشته بود که الانم همش میگی من می خوام برم دریا... عزیزم قبل از اینکه بریم شمال برات یه جوجه اردک خریدیم خیلی خوشحال بودی همش دوست داشتی جوجه رو از قفس در بیاریم بزاریم تو حیاط و تو دنبالش می کردی و همش می گرفتیش  ....   ...
28 مهر 1394

تولد سه سالگی ترانه جون

سلام دختر گلم  برای تولد سه سالگیت رفتیم عکاسی تا ازت عکس بگیریم برخلاف پارسال خیلی خوب همکاری کردی و ما تونستیم ازت عکس بگیریم عکست خیلی زیبا شد ازت خیلی تشکر میکنم به خاطر  همکاری خوبت .... روز تولدت خیلی خوشحال بودی و حسابی بهت خوش گذشت ایشاا... همیشه شاد و سالم و سلامت باشی دختر گلم تو سه سالگی می تونی تا 10 بشماری و رنگ ها رو هم یاد گرفتی ( سبز آبی قرمز زرد صورتی سفید سیاه) عزیز دل مامان و بابا همه حروف و کلمات رو درست تلفظ میکنی به جز حرف غ.ق مثلا می خوای بگی قهرم میگی اهرم الهی قربون اون حرف زدن زیبات بشم.     ...
28 مهر 1394

بدون عنوان

سلام به دختر نازم ترانه خانم امروز 15 فروردین 94 هست و تو برای خودت خانمی شدی تمام کتاب هاتو حفظی و هر کتابی رو که برمیداری شروع میکنی به ورق زدن و شعرهاشو می خونی الهی قربون ذبون شیرینت بشم .... ترانه خانم ما عاشق هندونه است چند روز پیش رفته بودیم خرید تا هندونه دیدی گفتی هندونه میخوام ما هم برات خریدیم موقعی که داشتی هندونه می خوردی به من گفتی سحر جون این هسته های هندونه میشه تخمه ما می خوریم من تعجب کردم که تو چه دقتی کردی به این مساله..... دیروز با امیر رفته بودی بیرون سایه ات روی زمین افتاده بود به سایه ات اشاره کردی و برگشتی گفتی امیر اینجا نوشته ترانه قربون دختر باهوشم بشم که به همه چی اینقدر دقت میکنی ... دختر باهوشم جدیدا...
15 فروردين 1394

بدون عنوان

سلام به زیباترین گل زندگی امروز 4 اسفند 1393 است و ترانه خانم ما دو سال و هفت ماهشه دختر گلم الان تمام کتاب هاتو برمیداری و خودت شروع می کنی به خوندن , تمام شعرهای می می نی رو حفظی عزیز دلم قربون اون زبون شیرینت بشم  
4 اسفند 1393

شیرین زبون مامان وبابا

عزیز دل مامان و بابا سلام امیدوارم تمام مراحل رشد خودت رو با موفقیت و سلامتی بگذرونی , الان که 27 ماهه هستی خیلی خوب حرف میزنی و همه آدما منظورت رو می فهمن ؛ الهی قربون اون ذبون شیرینت ... چند شب پیش نشسته بودیم و تو داشتی کارتون کارخانه هیولاها رو نگاه می کردی که بچه باباشوبغل کردو تو برگشتی به ما با خنده گفتی سحر جون , امیر نی نی عاشق باباشه و ما هم بغلت کردیم و حسابی بوست کردیم .... دختر گل من الان به مدت سه هفته هست که تو اتاق خودش تنهایی می خوابه ولی گاهی نصفه شب پا می شه میاد بغل ما می خوابه الهی قربونت بشم.....     ...
19 مهر 1393

نقاشی گلکم در دو سال و سه ماهگی

سلام به زیباترین گل زندگی چند شب پیش رفته بودیم بیرون و دیر اومدیم خونه و تو از وقت خوابت گذشته بود و بی خوابی زده بود به سرت روی میز نشسته بودی و بی صدابه مدت نیم ساعت نقاشی می کشیدی ومنم خودم رو به خواب زده بودم و یواشکی نگات می کردم تا تو فکر کنی ما خوابیم و بخوابی و بالاخره نقاشی کردنت تموم شد و اومدی بغل من خوابیدی , وقتی صبح اومدم کاغذهاتو جمع کنم کنجکاو بودم ببینم چی کشیدی , وقتی دیدم اصلا باورم نمی شد که تو این نقاشی رو کشیده باشی خیلی خوشحال شدم و به امیر هم نشون دادم و تصمیم گرفتم نقاشی تو رو نگه دارم تا وقتی بزرگ شدی خودت ببینی که برای اولین بار تو سن به این کمی چی کشیدی.     ...
19 مهر 1393

25 ماهگی عسل مامان و بابا

سلام به ترانه زندگی سحر و امیر الان 29  مرداد 93 هست و تو حسابی بزرگ شدی و کم کم کلمات رو درست تلفظ می کنی مثلا تا چند روز پیش به بستنی می گفتی : بستی ؛ولی از دو روز پیش یه دفعه گفتی بستنی می خوام و ما کلی خوشحال شدیم که دخترمون داره بزرگ می شه و کلمات رو  درست بیان می کنه... یه چیز جالب : من دارم به تو رنگها رو یاد میدم و تو به رنگ آبی می گی: " آبی زرد "و هر چقدر بهت می گم این آبیه بازم وقتی ازت می پرسم این چه رنگیه میگی: " آبی زرد " و جالبتر از اون اینه که هر رنگی رو که نمی شناسی هم میگی این آبی زرده.... امان از این تبلیغ های تی وی؛ چند روز پیش اومدی بهم گفتی سحرجون پفک می خوام ؛ من هی ...
29 مرداد 1393