تابستان دوسالگی ترانه
دختر گلم امسال حسابی تو آب بازی کردی واسه خودت تو آب راه میرفتی ونمی گذاشتی ما دستت رو بگیریم و کلی با ماسه های کنار ساحل هم بازی کردی جوری که ما تو رو هر روز می بردیم دریا و تو بازی می کردی ؛ ما اصلا فکر نمی کردیم که تواینقدر خوشت بیاد و چند دفعه آب رفت تو دهنت و ما بهت گفتیم تف کن و بعد از اون هر وقت آب می رفت تو دهنت می گفتی آب رفت تو دهنم و تف می کردی خلاصه خیلی بهت خوش گذشت..... ...
نویسنده :
ترانه❤️
16:35
بدون عنوان
سلام به قشنگترین گل زندگی ما ترانه جون دختر گلم من و تو باهم کلاس کارگاه مادر و کودک می ریم اولین روز اصلا وارد جمع نمی شدی و برای خودت با تاب و سرسره بازی می کردی و کم کم یه ذره اومدی تو بازی های جمعی ولی حالا که چند جلسه از کلاس گذشته حسابی یخت آب شده ،خودت داوطلب می شی اولین نفر اسمت رو بگی و بیای تو جمع و ورزش کنی و شعر بخونی ، قشنگ یادمه اولین روز اسمت رو نمی گفتی و من اسمت رو گفتم .... این کلاسه خیلی خوبه ولی تنها مشکلش اینه که ساعت 10 صبح شروع میشه وتو باید ساعت 9:30 از خواب پاشی و اکثر اوقات تو ماشین می خوابی و من خیلی از این موضوع ناراحتم و دارم دنبال یه کلاسی می گردم که ساعتش یه کمی دیرتر باشه تا تو خوب بخوابی. یه چیز جالب...
نویسنده :
ترانه❤️
17:32
تولد دو سالگی
سلام به زیباترین دختر دنیا ؛ امیدوارم هر سالی که از عمر زیبات میگذره سال خوبی باشه و تو تجربیات بیشتری به دست آورده باشی و الان که داری این وبلاگ رو می خونی دختر موفقی باشی من و امیر همیشه برای تو آرزوی سلامتی و موفقیت در تمام مراحل زندگیت داریم چند روز پیش دو سالت تموم شد و رفتی توی سه سال ؛ خیلی زود گذشت ..... نگاه به پشت سرم که می کنم انگار همین دیروز بود که تو به دنیا اومدی و اصلا شیر نمی خوردی و من چه قدر گریه کردم ولی بالاخره با تلاش فراوان شیر خوردی و حالا ما با کلی ترفند و برنامه ریزی یکماهه تو رو از شیر گرفتیم تا از نظر روانی هیچ آسیبی به تو وارد نشه ؛ من و امیر تمام تلاشمون رو داریم می کنیم که تو توی محیطی...
نویسنده :
ترانه❤️
16:44
عکاسی
دختر گلم چند روز پیش برده بودیمت عکاسی ازت عکس بگیریم ، این قدر بی قراری کردی یه دونه عکس هم ازت نتونستیم بگیریم و نگذاشتی ما هم عکس بگیریم و موقعی که از عکاسی اومدیم بیرون من وامیر مثل برق گرفته ها شده بودیم، اصلا نموندی و ما هم تصمیم گرفتیم که خودمون ازت عکس بگیریم البته ما عکس ازت زیاد داریم ولی مثل آتلیه نمی شه....... ...
نویسنده :
ترانه❤️
10:01
لغتنامه ترانه
امی : امیر تنائه: ترانه آما: آرمینا باجون: بابا جون ما جون: مامان جون ب ب: گوسفند ابس: اسب گابی: گاو می می: می می نی، کتاب مورد علاقت پروا:پروانه غذاس: غذا بووار:بلوار سبا: لباس بستی: بستنی حیار: خیار سوجیج: سوئیچ درسی: صندلی حونه: خونه شینین: شیرین باجوش: باهوش اپاد زمین: افتاد زمین ...
نویسنده :
ترانه❤️
15:09
لوکوموتیو
دختر گلم تو عید ما تو رو بردیم بازار ، همونجایی که لوکوموتیو داره و تو سوار لوکوموتیو شدی متاسفانه چون روز تعطیل بود لوکوموتیوها هم کار نمی کردند و تو حسابی بازی کردی و نمی اومدی که بریم و این قدر بازی کردی که هوا تاریک شد ما کلی گولت زدیم تا راضی شدی بیای توماشین ...
نویسنده :
ترانه❤️
14:27
آدم برفی
سلام گل زیبای زندگی زمستون امسال یعنی سال 92 برف خوبی اومد و من و امیر هم تو رو حسابی تو برف بیرون بردیم و تو بازی کردی ؛ امیر توی تراس برای تو آدم برفی درست کرد و تو حسابی با آدم برفی بازی کردی البته خودت هم سعی می کردی یه آدم برفی درست کنی و با کمک ما درست کردی و منم همش می ترسیدم که سرما بخوری و خدا رو شکر مریض هم نشدی ...... ...
نویسنده :
ترانه❤️
16:02
نمایشگاه کودک
سلام به عزیزترین دختر روی زمین که برای ما مثل یک فرشته دوست داشتنی می مونه..... امروز با آرمینا رفتیم نمایشگاه کودک اولش حسابی ذوق کرده بودی و چندتا عکس با عروسکها ازتون گرفتیم همونایی که آدما لباس حیوونا رو تنشون می کنن؛ ولی بعدش تو بغل من بودی که دیدم داری داد می زنی و گریه می کنی یکی از این آدما که لباس یه حیوون تنش بود نزدیک ما داشت راه می رفت و تو از اون ترسیده بودی و بعد از اون دیگه خوب نموندی و همش بی قراری می کردی و اونجا یه عکاسی بود و ما از تو و آرمینا اونجا عکس یادگاری گرفتیم و زود برگشتیم..... نمی دونم چرا از اون آدمه ترسیدی ؟ همش فکر می کنم نکنه اون آدمه عمدا تو رو ترسونده باشه ولی بعد به خودم می گم شاید هم خوا...
نویسنده :
ترانه❤️
14:45